نگارش نهم -

ستایش

نگارش نهم.

بچه ها لطفا با این تصویر یه انشا بهم بگید؟

جواب ها

لی لی

نگارش نهم

شب آرام است، اما دل این کودک پر از هیاهو. او دستان کوچک خود را در میان دستانی گرفته که هرکدام در مسیری متفاوت کشیده می‌شوند. مادر از یک‌سو، پدر از سوی دیگر، و او در میانه‌ی این کشمکش، گیج و ناتوان، تنها ایستاده است. کفش‌های بزرگ پدر را به پا دارد، اما برای راه رفتن در مسیر او هنوز کوچک است. لباس‌هایش همچون مادرش کهنه و وصله‌دارند، اما هنوز نیازمند آغوش گرم اوست. شاید پدر و مادرش دیگر همدیگر را دوست ندارند، شاید زندگی آن‌ها را از هم جدا کرده است، اما او، این کودک معصوم، نه پدر را می‌تواند رها کند و نه مادر را. در دل شب، در میان خیابان‌های سرد و خاموش، سکوت حکم‌فرماست، اما درون این کودک فریادی است که هیچ‌کس نمی‌شنود. فریادی از جنس نیاز، از جنس عشق، از جنس آرزوی باهم بودن. ای کاش بزرگ‌ترها می‌دانستند که کودکی، میدان جنگ نیست، که عشق، معامله نیست، که فرزند، طنابی برای کشیدن به این‌سو و آن‌سو نیست. کاش در این کشمکش‌ها، کودکان را فراموش نمی‌کردند، تا کودکی در میان کفش‌های بزرگ پدر و دستان خسته‌ی مادر، گم نشود…

سوالات مشابه